بهراد منبهراد من، تا این لحظه: 12 سال و 22 روز سن داره

♥بهراد بهترین هدیه ی خدا♥

پسر خوش تیپ من

جمعه بابائی وقتی بیرون بود به من زنگ زد که حاضر شید میام دنبالتون که بریم خونه ی مامان اختر ما هم ۲تایی حاضر شدیم و اینم از پسر خوش تیپ من که حسابی تیپ زده بود:(بعدشم که اونجا رفتیم همه با دیدنت هلاااااااااک شدن)   . ۰۰۰۰۰۰۰۰۰     ...
23 ارديبهشت 1392

بهراد در 14 ماهگی

سلام به قشنگترینم این روزها هوا عالیه و شمال هم از همه جا قشنگتر برای همین هم بردیمت حیاط تا هم بازی کنی و هم مامانی عکاسی که انقدر وروجک شدی که نمیشه ازت یه عکس درست و حسابی گرفت اینجا هم تو حیاط مامانی مژگانیم و بعد کلی تلاش تونستم ازت این چند تا عکس رو بگیرم اونم با کلی مشقت.......     ...
22 ارديبهشت 1392

پایان 13ماهگی بهراد من....

سلام عزیز مامان امروز ١٣ماهگیت رو به پایان رسوندی و ١٤ماهگی رو به امید خدا شروع کردی و و روز به روز داری شیرین تر میشی ...... اینم عکس از پایان این ماه.... راستی مامانی من عاشقتم................................................... ١٤ماهگیت مبارک عشق مامان ...
17 ارديبهشت 1392

سالگرد عقد من و بابائی...

از خدا ممنونم برای همه چیز: برای این که با تو هستم و در کنار تو بهترین ها رو دارم برای این که به من فرشته ای داد که با او مادر بودن را احساس کردم و این زیباترین اتفاق زندگی من وقتی بود که خدا تو را به من داد و بعد آن لحظه ای بود که تو مرا مادر نامیدی..... دیشب سالگرد عقد من و بابائی بود و بازم اون منو سوپرایز کرد آخه من فراموش کرده بودم و اون دقیقا یادش بود صبح وقتی از بیرون اومد با گل وارد شد و بهم تبریک گفت و این خیلی برام با ارزش بود (ممنونم عزیزم برای همه چیز )   و دیگه اینکه امسال مصادف شد با روز مادر که امسال رو از سال های پیش قشنگ تر کرده بود  و غروب اون روز رو رفتیم بابل و کلی کادو خریدیم و ب...
12 ارديبهشت 1392

مهمونی خونه ی کیان کوچولو

چند روز پیش رفتیم خونه ی زینب جون دوست دانشگاه من که خیلی با هم صمیمی هستیم و هنوزم که هنوزه با هم در ارتباط هستیم یه دوره ی کوچولو با چند تا دیگه از بچه ها داریم که هر ماه میریم خونه ی یک نفر و کلی خوش می گذرونیم و تا حالا تو تنها وروجک جمع ما بودی و اونجا رفیقی نداشتی اما الان دیگه یه دوست جون کوچولو داری که اسمش آقا کیان که خیلی نازه و الان دوماهشه و ما برای دیدنشون ناهار دعوت شدیم و با خاله پگاه و خاله پریسا رفتیم اونجا و تو هم کلی از اتاقش خوشت اومده بود و تو اولین بار اسباب بازی هاش رو افتتاح کردی و خیلیییییی هم از دوچرخش خوشت اومده بود و کلی باهاش بازی کردی اینم عکس آقا کیان: بهراد قبل رفتن به مهمانی: ...
9 ارديبهشت 1392

سفره ی فاطمیه و احوالات وروجک من تو این روزها

سلام به دوستای خوبم که می دونم بخاطر کمکاری این روزهام ازم حساااااااااااابی شاکین اما همون طور که براتون توضیح دادم نت خونمون به خاطر کمکاری آقایون مخابرات هنوز وصل نشده و الان هم که دارم این پست رو می ذارم اومدم خونه ی مامانم و حالا بگذریم........ این روز ها ما ایام فاطمیه رو پشت سر گذاشتیم و مثل هر سال مامانی مژگان برای ادای نذرش مراسم فاطمیه گرفت: اینم سفره ی فاطمیه که خونه ی مامانی مژگان گرفتیم و واسه ی همه ی دوستای خوبم دعا کردم و البته بگم که تزئینات سفره رو خودم انجام دادم: و اینم وروجک من که با بلند شدن موهاش شبیهه دخترا شده و با حرکاتش خوردنی تر..... وروجک من تو ١٣ ماهگی ٦تا دندون داره کلمات "ماما- بابا- نی ...
2 ارديبهشت 1392

بقیه عکس های عید و سیزده بدر

اینم بقیه عکس ها که قولش رو بهتون داده بودم : این نقاشی خوشگل که می بینید اولین عیدی بهراد من در سال ٩٢ بود که فریبا جون مامان رایین عزیزم زحمتش رو کشید و واقعا دوسش دارم و می خوام قابش کنم تا برای همیشه بمونه فریبای عزیزم دوست خوبم واقعا ازت ممنونم: این خونه ی خوشگل و قدیمی که می بینید یه امارت قدیمی تو سنندج که واقعا دیدنی و قشنگ بود : اینم آقا بهراد که حسابی از حوض خوشش اومده: داخل امارت قدیمی که مشاغل و سبک زندگی اون زمان رو به تصویر کشیدن که واقعا دیدنی بود: اینم آبنبات خوشگل و خوشمزه ای بود که آقای مغازه دار بهت هدیه داد و اینم سبزه ی سیزده بدر که کلی با آرزوهای قشنگی که کردیم گره خورده: اینجا ...
2 ارديبهشت 1392
1